×
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۲۸ - در صفت مرغزاری که شیرین در آنجا آسایش نموده و گفتگوی او با دایه در ستایش حسن خویش
نه جانان را سر ناکامی من
نه دوران در پی بدنامی من
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۹۷
یکی هزار شد از عشق ناتمامی من
ز آفتاب قیامت فزود خامی من
کمال چون مه نو بوته گدازم شد
به از تمامی من بود ناتمامی من
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۶۸
یکی هزار شد از عشق ناتمامی من
ز آفتاب قیامت فزود خامی من
کمال چون مه نو بوته گدازم شد
به از تمامی من بود ناتمامی من