گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۳۶

 

چشم پرحرف و لب بوسه ربا می باید

حسن سهل است، ز معشوق ادا می باید

سنبل زلف ترا یک سر مو نیست کمی

گل رخسار ترا رنگ حیا می باید

به سر زلف تسلی نتوان کرد مرا

[...]

صائب تبریزی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۰

 

گر نگه نکهت گلزار حیا می باید

جور هم قاصد پیغام وفا می باید

بی جنون گم شده عشق به منزل نرسد

خضر این بادیه زنجیر به پا می باید

خانه پرداز هوس نام محبت نبرد

[...]

اسیر شهرستانی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۹

 

رهرو وادی عشق، آبله پا می باید

غم جدا، گریه جدا، ناله جدا می باید

ساده لوحانه کنی دل چه پر از نقش و نگار؟

زینت خانهٔ آیینه صفا می باید

صبح عید است در میکده ها بگشایید

[...]

حزین لاهیجی