گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۷

 

عشق تو چراغ دل هر خام نگردد

صیدی است خیالت که به کس رام نگردد

عشقت نگذارد که زنم فال رهایی

تا پاکی نیت ورق دام نگردد

خواهم که برافتد ز جهان رسم دعا هم

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۰۶

 

عشق تو چراغ دل هر خام نگردد

صیدی است خیالت که به کس رام نگردد

خواهم که بر افتد ز جهان رسم وفا هم

تا هیچ زبان محرم آن نام نگردد

بیدل شد اسیر و اثر عشق تو باقی است

[...]

اسیر شهرستانی