گنجور

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹

 

چشمم ز گریهٔ دل ناکام روشن است

تا می چکد ز شیشه میم،‌ جام روشن است

بر تربت گرفته دماغان هجر او

دایم چراغ روغن بادام روشن است

شمع حیات صبحدم از هر که شد فنا

[...]

سعیدا