گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۴

 

ز شوخی مژه گر جام برنمی گردد

شکار چشم تو ناکام برنمی گردد

ز دور باش تو قاصد نرفته برگردید

غنیمت است که پیغام بر نمی گردد

دل آمده است یه یادم نشان الفت کیست

[...]

اسیر شهرستانی