گنجور

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

تن شود خاک و، همان سودای ما ماند به جا

سر رود گر چون حباب، اما هوا ماند به جا

سوی آن خورشید تابانم ز بس گرم طلب

سایه از من، چون رقم از خامه، واماند به جا

سجده‌ای هر گام، خواهد خاک راهش دائمی

[...]

واعظ قزوینی