گنجور

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳۵

 

دلم بهرزه بسودای خام افتاده

زحرص دانه کبوتر بدام افتاده

چگونه طبل نهانی زنم بزیر گلیم

مرا که طشت حریفان زبام افتاده

تو را که کام زحلوای وصل شیرینست

[...]

آشفتهٔ شیرازی