گنجور

شمس مغربی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶

 

چون رُخَت را هر زمان حُسن و جمالی دیگر است

لاجَرَم هردم مرا با تو وصالی دیگر است

اینکه هر ساعت جمالی می‌نماید روی تو

پیشِ اربابِ کمالات، این کمالی دیگر است

بر بَیاضِ روی دلبر از بَیاضِ دلبری

[...]

شمس مغربی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱

 

با خط آن سلطان خوبان را جمالی دیگر است

بسته هر موی او صاحب کمالی دیگر است

نیست در بتخانهٔ مارا غیر فکر روی دوست

ما درین فکریم و مردم را خیالی دیگر است

پیش رویت چون به یک دم جان ندادیم از نشاط

[...]

محتشم کاشانی