گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۴

 

فصل گل نوروز شد دارد جهان حالی دگر

می خور وفاداری مجو از عمر تا سالی دگر

ای مست ناز از کف منه جام شراب لاله گون

کاین عارض گلرنگ تو دارد ز می حالی دگر

گر حرف نومیدی رسد فال مرا صدره زنو

[...]

اهلی شیرازی