گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷۶

 

همین سرگشتگی چشم حریص از مال می بیند

چه آسایش زخرمن دیده غربال می بیند؟

جهان چون چشم سوزن می شود در چشم کوته بین

اگر کوتاهیی در رشته آمال می بیند

اجل بار گرانباران دنیا را سبک سازد

[...]

صائب تبریزی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۱

 

کی از ما چشم صورت بین مردم حال می بیند؟

چه دیگر دیدهٔ آیینه جز تمثال می بیند؟

از آن روزی که من در پای عشق از پای افتادم

غزال چشم شوخ یار در دنبال می بیند

خمار من ندارد دیده در راه می و ساقی

[...]

حزین لاهیجی