گنجور

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۸

 

بر آن سرم که برآرم زدل نهال محبت

که بارهاست بجانم زاحتمال محبت

هر آنچه تخم وفا کشته ام جفا ثمرش بود

کسی نچیده جز این میوه از نهال محبت

چگونه صرف خیالش توان و عطف عنانم

[...]

آشفتهٔ شیرازی