گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۹۴

 

خیالی کرده‌ام وین از خیال خود نمی‌دانی

ز ابرو پرس اگر جور هلال خود نمی‌دانی

نهادی سنبله بر مشتری و می‌کشی خلقی

منت آگه کنم گر تو وبال خود نمی‌دانی

ز جولان سمندت دور بادا چشم بد گرچه

[...]

امیرخسرو دهلوی