گنجور

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳۹

 

ای ز ما وصف تو در مستی خیال انگیختن

وز سر دیوانگی فکر محال انگیختن

بی نهایت را به عقل منتها نتوان شناخت

نفس ناقص کی تواند این کمال انگیختن

برتر از حدی و وهمی چون کنم تعریف تو

[...]

ناصر بخارایی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۷۸۲

 

گرچه تنگ آمد دل از فکر محال انگیختن

هم به وصف آن دهان خواهم خیال انگیختن

نیست امکان باغبان گلشن فردوس را

از قد ناز تو نازک تر نهال انگیختن

دوست دشمن بخت بی فرمان فلک نامهربان

[...]

جامی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۸

 

شغل دهقان چیست ز آب و گل نهال انگیختن

صنع یزدان نخل با این اعتدال انگیختن

بهترین وجهی است در یکتائی دهقان صنع

آن دو شهلا نرگس از باغ جمال انگیختن

این چه اندامست و موج‌انگیزی از آب زلال

[...]

محتشم کاشانی