گنجور

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱

 

باده پرتو خورشید و ایاغ دم صبح

مفت آنان که درآیند به باغ دم صبح

آفتابیم، به هم دشمن و همدرد ای شمع

ما هلاک سر شامیم و تو داغ دم صبح

بعد آنان که قریب اند به ما نوبت ماست

[...]

غالب دهلوی