گنجور

قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۲

 

رفتم به بوستان که دلم وا شود، نشد

گفتم که درد عشق مداوا شود، نشد

سودا به شهر و کوی بود، نی به کوه و دشت

مجنون خیال کرد که رسوا شود، نشد

امروز غربتم به جزای عمل رساند

[...]

قدسی مشهدی