گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸۰

 

در هوای ابر لازم نیست در مینا شراب

می کند هر قطره باران کار صد دریا شراب

شب نشین با دختر رز عمر جاوید آورد

فیض آب خضر دارد در دل شبها شراب

تنگنای شهر جای نشأه سرشار نیست

[...]

صائب تبریزی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵

 

عُجْب در مستی ندارد هیچ فرقی با شراب

من نمی‌دانم چرا بدنام شد تنها شراب!

رندی و چندین رعونت شیخی و صدگونه عیب

چون شود هشیار کس! اینجا شراب آنجا شراب

بیخودی جاوید باید، عمر دنیا کوتهست

[...]

فیاض لاهیجی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۷

 

از سر مستی نبود امشب خطابم با شراب

بی‌دماغی شیشه زد بر سنگ‌گفتم تا شراب

بزم امکان را بود غوغای مستی تا به‌کی

چند خواهد بود آخرجوش یک مینا شراب

دور وهمی می‌توان طی‌کرد چون اوراق‌گل

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۸

 

بزم ما را نیست غیر از شهرت عنقا شراب

کز صدای جام نتوان فرق ‌کردن تا شراب

ظرف‌و مظروف توهم‌گاه هستی حیرت است

کس چه ‌بندد طرف ‌مستی زین پری مینا شراب

مقصد حیرت خرام اشک بیتابم مپرس

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۹

 

گرشود آن نرگس میگون مقابل با شراب

می‌شود چون آب‌گوهر خشک‌در مینا شراب

جام‌را همچشمی آن نرگس مخمورنیست

از هجوم موج‌گر مژگان‌کند انشا شراب

عشرتی‌گر هست‌دلها را به‌هم‌جوشیدن است

[...]

بیدل دهلوی