گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸

 

داد تاراج مزن صبر نینباشته را

خجل از عشق مکن طاقت پنداشته را

چه دلی داده به دهقانی من ابرکرم

خرمنی ساخته ام دانه ناکاشته را

باغبان چون نکند بستر آسایش خویش

[...]

اسیر شهرستانی