گنجور

عمعق بخاری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶

 

آن سبزه که از عارض او خاسته شد

تا ظن نبری که حسن آن کاسته شد

در باغ رخش بهر تماشای دلم

گل بود و بسبزه نیز آراسته شد

عمعق بخاری
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۷

 

چون سرو سهی قد تو پیراسته شد

چون لاله بعنبر رخت آراسته شد

از بس که دلم فکر میانت میکرد

از فکرت باریک دلم کاسته شد

ابن یمین
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۴

 

خورشید رخ تو را ز جان خواسته شد

از شرم رخت تمام مه کاسته شد

پیرامن عارض تو خطّی بدمید

گل بود به سبزه نیز آراسته شد

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۵

 

چون ماه رخش تمام پیراسته شد

خلقش به جهان ز جان و دل خواسته شد

چون وسمه بر ابروان دلبند نهاد

گل بود به سبزه نیز آراسته شد

جهان ملک خاتون
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۵

 

مرسوم رهی که فقر ازان خاسته شد

باطن به ریاضت وی آراسته شد

هرماه چو مرگ دشمنت دیر رسید

هر روز چو عمر حاسدت کاسته شد

نظیری نیشابوری