گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۴۰

 

نمی آید برون از پرده آوازی که من دارم

کند مضراب را خون در جگر سازی که من دارم

ز مهر خامشی بیهوده گویان را دهن بستم

سخن نتواند از خود ساخت غمازی که من دارم

نیاید هر زه نالی چون سپند از من درین محفل

[...]

صائب تبریزی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۳۷

 

نمی آید به راه شوخ طنازی که من دارم

به هم چون چشم عینک، دیدهٔ بازی که من دارم

چنین گر چشم لیلی پرده بردارد ز داغ دل

به صحرا می فتدگنجینهٔ رازی که من دارم

توانی پرده ای سنجید اگر راهی به دل داری

[...]

حزین لاهیجی