گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۹۰

 

دل پرخون از آن زلف شکارانداز می‌خواهم

چه گستاخم که خون کبک از شهباز می‌خواهم

چو شبنم شسته‌ام دست امید از دامن گلشن

ز خورشید بلنداختر پَرِ پرواز می‌خواهم

ز گردون بداختر کام جویم، ساده‌لوحی بین

[...]

صائب تبریزی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۱

 

دگر نگاه ترا مست ناز می‌خواهم

حساب فتنه ز ایام باز می‌خواهم

وفا خوش است اگر داغ هم‌فنی بود

زبانه‌های سمندرگداز می‌خواهم

گذشتم از گله در وصل فرصتم بادا

[...]

غالب دهلوی