گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۱۶

 

کجا به حال مرا چاره ساز می آرد؟

ز خویش هرکه مرا برده، باز می آرد

اگر نه عشق حقیقی درین جهان باشد

که روی من به جهان مجاز می آرد؟

به مهره دل مومین من چه خواهد کرد

[...]

صائب تبریزی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۹

 

چه [دلبری] است که هرگاه ناز می آرد

تمام ناشده نازش [نیاز] می آرد

بغیر نخوت حج، حاجی بیابانگرد

دگر چه تحفه ز راه حجاز می آرد

در این سراچهٔ بازیچه، می ندانم کیست

[...]

سعیدا