گنجور

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۹

 

بیغما برد دین و دل که دست انداز نازست این

نهادم سر بکف منهم که تسلیم نیازست این

غم جانسوز عاشق از نهفتن فاش می گردد

زخویش آتش برآوردم گل اخفای رازست این

گیاه و برق را با هم چه آمیزش، سرت گردم

[...]

کلیم