گنجور

صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱

 

سرخوان وحدت آندم که بدل صلا زدم من

بسر تمام ملک و ملکوت پا زدم من

در دید غیر بستم بت خویشتن شکستم

ز سبوی یار مستم که می ولا زدم من

زالست دل بلائی که زدم بقول مطلق

[...]

صفای اصفهانی