گنجور

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۲۱

 

دارم آن سر که سر زلف نگاری گیرم

بر سر کوی دلارام قراری گیرم

خرقه بفروشم و دفتر گرو باده کنم

جام می نوشم و از روضه کناری گیرم

آستین بر همه افشانم و از جان و جهان

[...]

کمال خجندی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۵۳

 

غرق خونم که ازین بحر کناری گیرم

سر بصحرا نهم و دامن خاری گیرم

چند باشند جوانان بکنار از من پیر

وقت آنست که من نیز کناری گیرم

بسکه در کنج غمم چهره خزانی شده است

[...]

اهلی شیرازی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷

 

نه طاقت آن کز تو قراری گیرم

نه رغبت آن که جز تو یاری گیرم

نه صبر که بر امید وصل آرم زیست

نه شوق که یک دم پی کاری گیرم

صفایی جندقی