گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۸

 

از هر آتشکده ای سینه فگاری پیداست

خاطر نازکی از هر سر خاری پیداست

هر دلی بتکده نقش و نگاری دارد

من و آن نقش که از چهره یاری پیداست

صیدگاه دلم آیا ورق جلوه کیست

[...]

اسیر شهرستانی