×
فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۴
عاشقم جز عاشقی کاری نمیآید ز من
هست تقوی کار دشواری نمیآید ز من
با تو ای دل کار و بار عشق را بگذاشتم
کار دشواری چنین باری نمیآید ز من
من نمیگویم که ذوقی نیست در قید جنون
[...]
رهی معیری » غزلها - جلد سوم » شمع خاموش
منع خویش از گریه و زاری نمیآید ز من
طفل اشکم خویشتنداری نمیآید ز من
با گل و خار جهان یکرنگم از روشندلی
صبح سیمینم سیهکاری نمیآید ز من
آتشی بویی ز دلجویی نمیآید ز تو
[...]