گنجور

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۴

 

در کمندت به گرفتاری من نیست کسی

با سگانت به وفاداری من نیست کسی

با همه یاری و از یاری من بیزاری

در همه شهر به بی یاری من نیست کسی

زاریم در دل و دل در خم زلف تو نهان

[...]

جامی