گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۹

 

مستان تو گر باغ و بهاری طلبیدند

از درد سر خلق کناری طلبیدند

هرکس که درین بادیه کشته چو مجنون

هر پاره او در سر خاری طلبیدند

راه همه در معرکه عشق بتان نیست

[...]

اهلی شیرازی