گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۴۰

 

کی چون خط سبزت شب تاری بودست

یا بر سمن از مشک غباری بودست

کامروز بطعنه با رخت می گوید

پیش از من و تو لیل و نهاری بودست

خواجوی کرمانی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲

 

در ازل، با تو مرا، شرط و قراری بودست

با سر زلف تو نیزم، سر و کاری بودست

پیش از آن دم، که دمد، خط شب از عارض روی

از سر زلف و رخت، لیل و نهاری بودست

بی کناری و میانی و لبی، پیوسته

[...]

سلمان ساوجی