گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۴۰

 

خونی ز چشمم می رود، در انتظار کیست این؟

تیری به جانم می نهد، از خارخار کیست این؟

دل کز بتان بوالهوس آورده بودم باز پس

باری دگر دزدیده کس، بنگر که کار کیست این؟

هر دم به خاکی منزلم، هر دم غباری حاصلم

[...]

امیرخسرو دهلوی