گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹۵

 

ماییم و خاک و وعده گه انتظار و هیچ

تا فرصتی نمانده شود آشکار و هیچ

خمیازه ساغریم در این انجمن چو صبح

عمری‌ست می‌کشیم و بال و خمار و هیچ

آیینه‌دار فرصت نظاره‌ای که نیست

[...]

بیدل دهلوی