گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۰

 

ما را به درد عشق تو جز صبر چاره چیست

وز دور در جمال رخت جز نظاره چیست

رحمی نمی‌کنی به من خستهٔ غریب

آخر بگو که آن دل چون سنگ خاره چیست

دل ریش بود از سر تیغ جفای تو

[...]

جهان ملک خاتون
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۷۴

 

این همه خونخواریم زان نرگس خونخواره چیست

چون نخواهد یار جز خونخواری من چاره چیست

گرنه برمن دست برده هجر زور آورده است

در درونم جان و در بیرون گریبان پاره چیست

ایستادن را نمی داند سرشکم ای حکیم

[...]

جامی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴

 

بیدلی کو از او پرسم دل آواره چیست

از مزاج دل تفاوت تا به سنگ خاره چیست

عهد پیش از خاطرم شد، عشق گویا بنگرم

بی وفایی های بخت و شوخی سیاره چیست

چاره ای آخر ضرور است از پی تحصیل درد

[...]

عرفی