گنجور

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۷

 

هر دم از دست فراقت می‌شود صد پاره دل

درد دل را چاره‌ای پیدا نشد، بیچاره دل

همچو شمعش تا به کی گه سوزی و گاهی کُشی

عودسان آن به که خاکستر شود یکباره دل

تا نسیم زلف تو می‌آید از باد صبا

[...]

ناصر بخارایی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۰۴۴

 

نمی‌روم قدمی راه بی اشارهٔ دل

که خضر راه نجات است استخارهٔ دل

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۵۰

 

نمی روم قدمی راه بی اشاره دل

که خضر راه نجات است استخاره دل

دعای جوشن کشتی است موجه خطرش

فتاد هرکه به دریای بیکناره دل

کسی به کعبه مقصود ازین بیابان رفت

[...]

صائب تبریزی