×
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۹
دردا که دگر ما را آن یار نمی پرسد
احوال دل پر خون دلدار نمی پرسد
می پرسم و می جویم در هر نفسی صد بار
او در همه عمر خود یک بار نمی پرسد
یار از سر یاریها با ما سخنی می گفت
[...]
۵ بیت