گنجور

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۰

 

یار من، وه! که مرا یار نداند هرگز

قدر یاران وفادار نداند هرگز

خوش طبیبیست مسیحا دم و جان بخش ولی

چاره عاشق بیمار نداند هرگز

دردمندی، که چو من، تلخی هجران نچشید

[...]

هلالی جغتایی