گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۶۳

 

ابر بهار سینه به گلزار می زند

خون شفق علم ز سر خار می زند

زودا که خونچکان شود از خار انتقام

دستی که گل به مرغ گرفتارمی زند

در فصل برگریز کند سیر نوبهار

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۶۴

 

عاشق که حرف عشق به اغیار می زند

آبی به روی صورت دیوار می زند

نظاره اش به خرج تماشا نمی رود

چشمی که ساغر ازدل هشیار می زند

امیدوار باش که از فیض آفتاب

[...]

صائب تبریزی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴

 

شیخ است و حلقه بر در خمار میزند

دست طلب بحلقه زنار میزند

این خرقه پوش صومعه را تا چه روی داد

کاتش بجان خرقه و دستار میزند

خلوت نشین شهر که از خانقه گریخت

[...]

میرزا حبیب خراسانی