گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۱

 

سال نو است و عشق نو عشرت یار من چه شد

بین که ز زاری و فغان شخص نزار من چه شد

گر فلک ستیزه گر، مهر نمای کینه گر

بست به کین من کمر مهر نگار من چه شد

گر تن من ز خشم تو خسته تیر غمزه شد

[...]

امیرخسرو دهلوی