×
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۶
ماند ز تاب و تب بدل زار من چراغ
گویا که دیده است رخ یار من چراغ
افتد ز پای، بسکه خراب فتادن است
گر افگند فروغ بدیوار من چراغ
آید چو او ببزم، نماند ز من اثر
[...]
۷ بیت