گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۴

 

باد آمد و بویی زنگارم نرسانید

پنهان سخنی از لب یارم نرسانید

فریاد من خسته رسانید به کویش

فریاد که در گوش نگارم نرسانید

افسوس که بگذشت همه عمر به افسوس

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۴۹

 

قاصد سخنی از لب یارم نرسانید

ته جرعه شرابی، به خمارم نرسانید

دل داشت به حیرانی، ازبن بیشتر امّید

آواره ز خود کرد و به یارم نرسانید

حزین لاهیجی