×
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶۵
ای برده اختیارم تو اختیار مایی
من شاخ زعفرانم تو لاله زار مایی
گفتم غمت مرا کشت گفتا چه زهره دارد
غم این قدر نداند کآخر تو یار مایی
من باغ و بوستانم سوزیده خزانم
[...]
طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۷۶۱
ای شوخ لاله رخسار، باغ و بهار مایی
غم در میان ما نیست، تا در کنار مایی
گر از ره مروت، بر خاک ما نهی پای
با آن رخ فروزان، شمع مزار مایی
تا سرزمین وصلت، در چشمه سار میناست
[...]