×
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۴
بخت یار ما باشد گر تو یار ما باشی
از میان بنگریزی، در کنار ما باشی
دل چو در بلا افتد، رحمتی کنی بر دل
غم چو فتنه انگیزد، غمگسار ما باشی
چشمت ار کمان گیرد، پایمرد دل گردی
[...]
عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹
خوش بود گر تو یار ما باشی
مونس روزگار ما باشی
روزکی همنشین ما گردی
شبکی در کنار ما باشی
ما همه بندگان حلقه بگوش
[...]
فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۴
گر دلت بما باشد ور تو یار ما باشی
هر کجا که بنشینی در کنار ما باشی
رنگ ناپذیرستی به که در تماشایت
ما ز خود رویم و تو یادگار ما باشی
خود به خود نپردازی زان به ما نپردازی
[...]