×
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹۷۵
اکسیر شادمانی است خاک دیار طفلی
بازیچه ای است عشرت از رهگذار طفلی
شیرافکنان غم را در چشم خاک ریزد
بر هر طرف که تازد دامن سوار طفلی
در عالم مکافات هرباده را خماری است
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵۲
ای هوش! سخت داغیست، یادِ بهارِ طفلی
تا مرگ بایدت بود شمع مزار طفلی
قد دوتا درین بزم آغوش ناامیدیست
خمیازه کرد ما را آخر خمار طفلی
ای عافیتتمنا مگذر ز خاکساری
[...]