گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۰۱

 

سزد که خرده جان را کند نثار سپند

که یافت راه سخن در حریم یار سپند

سرشک گرم که گوهر فروز این دریاست

که مجمرست صدف در شاهوار سپند

ز آتشین رخ او بزم آب ورنگی یافت

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۰۲

 

چه دیده است در آن آتشین عذار سپند

که بی ملاحظه جان را کند نثار سپند

ستاره سوختگان ایمنند از دوزخ

نسوخته است به هیچ آتشی دوبار سپند

ز حیرت تو شرر پای در حنا دارد

[...]

صائب تبریزی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۰

 

زرشک خال که سوزد بر آن عذار سپند

چو لاله سر زند از خاک داغدار سپند

ز چشم زخم خزان نیست آفتی ممکن

که هست بر گل روی تو نوبهار سپند

به راه وصل توام وعده آتشی افروخت

[...]

فیاض لاهیجی