×
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶
بت خورشید رخ من به گذارست امشب
شب روان را رخ او مشعله دارست امشب
خاک مشکست و زمین عنبر و دیوار عبیر
باد گل بوی و هوا غالیه بارست امشب
دیدهٔ آن که نمیخفت و سعادت میجست
[...]
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۴۴ - غزل
باغ را رنگی و بویی ز بهارست امشب
بر ورقهای چمن نقش و نگارست امشب
گلرخان چمن از دوش صبوحی زدهاند
چشم نرگس ز چه در عین خمارست امشب
موی را شانه زد آن ماه مگر بر لب جوی
[...]