گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۰

 

عرق‌فشانی آن گلعذار را دریاب

ستاره‌ریزی صبح بهار را دریاب

غبار خط به زبان شکسته می‌گوید

که فیض صبح بناگوش یار را دریاب

عقیق در دهن تشنه کار آب کند

[...]

صائب تبریزی