گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۴۳

 

کسی که دل به سر زلف یار در بندد

بروی عقل در اختیار در بندد

چو خلوتی طلبد دیده باخیال رخش

به آب دیده همه رهگذار در بندد

برو چگونه نهم نام دلگشای که او

[...]

کمال‌الدین اسماعیل