×
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴۴
ای سنایی گر نیابی یار یار خویش باش
در جهان هر مرد و کاری مرد کار خویش باش
هر یکی زین کاروان مر رخت خود را رهزنند
خویشتن را پس نشان و پیش بار خویش باش
حس فانی میدهند و عشق فانی میخرند
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۳۸
گوهر فروز دیده بیدار خویش باش
برق فنای خرمن پندار خویش باش
ازچاه مکر، روی زمین موج می زند
ای یوسف زمانه خبردار خویش باش
خود را چو یافتی همه عالم ازان توست
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۳۹
گوهر فروز دیده بیدار خویش باش
برق فنای خرمن پندار خویش باش
پا از گلیم مرتبه خود مکن دراز
چون نقطه پاشکسته پرگار خویش باش
ارباب کام،تشنه لغزیدن تواند
[...]