گنجور

عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱ - فی التوحید باری عز اسمه

 

گر به های هو اشارت میکنی

ور ز واو او عبارت میکنی

عطار
 

عطار » پندنامه » بخش ۶۹ - در نصایح

 

در خلا جا گر طهارت می‌کنی

وقت خود را دان که غارت می‌کنی

عطار
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۲

 

چنگی به زلف اوزدم گفتا جسارت می کنی

گفتم بده بوسی ز لب گفتا حرارت می کنی

گفتم که جان ودل زمن بستان بهای بوسه ات

گفت از که است این مایه ات کاکنون تجارت می کنی

برکف گرفتم غبغبش هی بوسه کردم بر لبش

[...]

بلند اقبال