گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۱

 

زان شکرین‌لب گر شبی کردم شکار بوسه‌ای

از من چه رنجی؟ ای پسر، سهل است کار بوسه‌ای

چون بی‌شمار از لعل خود دادی به هرکس بوس‌ها

یا خود خطا باشد ترا کردن شکار بوسه‌ای

زآب دهانت مست شد دشمن، که خاکش بر دهن

[...]

اوحدی