گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۰۸

 

نقشم به باد داد، نگار اینچنین خوش است

خونم به خاک ریخت، بهار اینچنین خوش است

دل را گداخت، بوسه به این چاشنی است خوش

دستم ز کار بود، کنار اینچنین خوش است

از تاب چهر، برق خس و خار آرزوست

[...]

صائب تبریزی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۳

 

آتش زدی به لاله، عذار اینچنین خوش است

گل گل شدی ز باده، بهار اینچنین خوش است

بی او تمام وصلم و با او تمام هجر

الفت میان عاشق و یار اینچنین خوش است

سیماب باج می دهم و بیخودی خراج

[...]

اسیر شهرستانی